-
تولدت مبارک
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1402 01:44
دیشب مریم دوباره متولد شد... مبارکش باشه. تندرست و سلامت باشی..
-
نوزده سال پیش در چنین روزهایی
جمعه 13 بهمنماه سال 1402 00:06
با سلامی دوباره !!!! ان شا الله فردا شب سعید با خانواده محترمشون تشریف میارن اینجا ...دعامون کنید ...من که فکر میکنم سعید جون خیلی خوش تیپ میشه (ما شا الله..)و از همین الان ذو قشو دارم ..فقط دعامون کنید ..یا علی ... جمعه 9 بهمنماه سال 1383
-
یکی نبود ،یکی بود !
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1402 01:04
قصه ی دنباله دارم......
-
آقا پیر شدی!
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1402 14:05
بعد یک سال منو دید گفت آقا خیلی پیر شدین... نکته ای که خودم حسابی از آن غافل بودم و دیدن هرروزه ی خودم مانع از این شده بود که متوجه بشوم. من خیلی فرسوده تر از سنم شده ام اما هستم تا خیالم راحت شود عزیزانم حالشان خوب شود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 بهمنماه سال 1402 22:08
خدایم سپاس
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1402 12:34
کهنه رفیق خوبم امروز اولین روز پدری هست که که نیستی ....... تا همیشه دوستت خواهم داشت.
-
نترسونم...
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1402 21:59
نترسونم منو ای راحت جونم نترسونم منو تو آتیش قهرت نسوزونم نترسونم که جاتو تو دلم هیچکس نمیگیره نترسونم که بی تو قلب من از زندگی سیره نترسونم نگو از پیش من میری نگو قصد سفر داری نگو از عشق من سیری نگو اینجا نمی مونی نترسونم بمون با من که با تو زنده می مونم نترسونم بزار پیشت بمونم آخر از عشق تو من عمریه مجنونم نترسونم...
-
به نام تو ،به نام تن ،به نام توکل ......
شنبه 23 دیماه سال 1402 11:39
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
-
دلتنگی
دوشنبه 4 دیماه سال 1402 16:44
شبهای دلتنگی ام برای تو صد شب یلداست نازنین
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1402 14:28
من به تو ! ایمان دارم.
-
.
شنبه 2 دیماه سال 1402 22:41
-
زمستان...
جمعه 1 دیماه سال 1402 23:01
زمستون خدا سرده دمش گرم زمینو مثل یخ کرده دمش گرم دم گرم کسی نیست توی این ش اون عاشقی که ولگرده دمش گرم دوباره من غرورم رو شکستم نخوردم چیزی اما مست مستم خداوندا الهی نه نگه که میشم بدتر از این کسی که هستم..
-
خواب.....
سهشنبه 28 آذرماه سال 1402 23:57
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 آذرماه سال 1402 14:58
خدایم سپاس.
-
نقاب!
یکشنبه 26 آذرماه سال 1402 00:19
ای بازیگر گریه نکن ما همه مون مثل همیم صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم یکی معلم میشه و میشه خونه به دوش یکی ترانه ساز میشه میشه غزل فروش کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورت های ماست گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداست هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن رها شو از پیله ی خواب نقش یک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آذرماه سال 1402 00:15
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود .....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1402 18:30
خداوندا مرا آن ده که آن به ......
-
مستی و راستی.....
جمعه 17 آذرماه سال 1402 01:57
هزار بار به خودم گفتم در مستی احساس چه از خوشی چه ناخوشی حرف نزن ! که بعدش خجالت زده بشی پیش خودت .... یادت بمونه.
-
ای خدا...
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 22:47
خدایا شکرت... جنگ شروع شد!
-
مریم قوی
شنبه 11 آذرماه سال 1402 23:00
در چنین روزهایی بیست سال قبل حادثه تصادف ما توی راه سپیدان رخ داد و کار مریم به سوراخ کردن جمجمه و عمل گردن و..... رسید اما مریم اون روزهای سخت رو با روحیه و قدرت شکست داد و الان ما به لطف خدا سالهاست با همه ی خوبیها و بدیها و در همه ی شادیها و غمها جانانه کنار همیم و دو بچه داریم... امیدوارم که خدا برای همه خیر و...
-
تجربه ....
سهشنبه 7 آذرماه سال 1402 00:38
,هرگز اجازه نمی دم که بچه هام ،به اندازه ای که به بابام وابسته بودم به من وابسته باشند.... اصلا سعی میکنم چند تا نقطه ی تاریک از خودم توی ذهنشون جا بذارم که اگر روزی ،هر وقت،هر سنی حتی ۹۱ سالگی ! مثل کهنه رفیق من کنارشون نباشم شکننده نباشند و بعد از من زندگی کنند ! به هیچ چیز و هیچ کس افراطی علاقه مند نباشید....لطفا.
-
استوار.
دوشنبه 6 آذرماه سال 1402 11:07
شاید خودخواهی به نظر بیاد امااا بعضی ها اونقدر محکم و خوبند که تقسیم دردت باهاشون به درستی نصفه رنج رو کم میکنه! خدایم سپاس.
-
اعتماد نکنید....
جمعه 3 آذرماه سال 1402 02:23
هرگز به نقابی که انسانها در طول روز می زنند اعتماد نکنید...
-
مثل یه فرشته ....
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1402 08:12
سر راهم قرار گرفت گفت باید چکار کنم دلداری داد راهکار و آرامش..... خدایا سپاسگزارم بابت انسانهای خوبت . اما لطفا نماند به یادگار از سه شنبه ۳۰ آبان ماه سال ۱۴۰۲.
-
مترو....
سهشنبه 30 آبانماه سال 1402 09:11
شلوغه هر کی تو حال خودش بی تفاوت به هم هر کسی ایستگاهی پیاده میشه از قبل تعیین شده کجا مثل قصه ی زندگی هر کسی ایستگاهی پیاده میشه ..... و من هم.
-
....
یکشنبه 28 آبانماه سال 1402 12:05
بعضی کارها باید انجام بشه قبل از اینکه زمانی برای انجامشون دیگه نباشه! ........
-
تولدم
جمعه 26 آبانماه سال 1402 23:31
امسال تولد متفاوتی داشتم با حال و هوایی متفاوت دلم میخواست بابا و مامان اینها هم باشند... به نظرم اسم تولد امسال را باید خرچنگی گذاشت چرایش را نمی دانم فقط می دانم اگر قرار بود کتاب زندگیم را بنویسم، از این به بعد را فصل سوم می نامیدم. فصل اول تولد و کودکی فصل دوم عشق و تاهل فصل سوم....
-
خدایا
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1402 22:09
حول حالنا الا احسن الحال ......
-
لطفا ....
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1402 20:20
یک اشتباه را بارها تکرار نکنید ! بعضی ها باید فراموش شوند. .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 آبانماه سال 1402 13:10
.......... چرا جام مرا بشکست لیلی ؟