مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

ما به هم محتاجیم .....

این روزها بیشتر از هر کس و هر چیز من و سعید به هم احتیاج داریم ...حتی فرصت یه صحبت خشک و خالی هم نیست ...ای خدا !!!!!!
برامون دعا کنید خیلی بهش محتاجیم ..........
لطفا برا نظر دادن اینجا رو کلیک کنید.

محبت ....

دلم می خواست امشب به مریمم می بگم .. بی خیال !! بیاین این شعر مریم حیدرزاده رو بخونیم با هم...
نام تو را آورده ام دارم عبادت می کنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت می کنم
دستت به دست دیگری از این گذشته کار من
اما نمی دانم چرا دارم حسادت می کنم
گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم
شاید تو با خود گفته ای دارم اطاعت می کنم
رفتم کنار پنجره دیدم تورا با ...بگذریم
چیزی ندیدم!اینچنین دارم رعایت می کنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری
دارم به تقدیر خودم چندیست عادت می کنم
تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم
با التماس اما تو را به خانه دعوت می کنم
گفتی محبت کن برو ،باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی دارم محبت می کنم

اگه دوست دارید نظر بدید لطفا اینجا رو کلیک کنید.

نوشتنم درد می کند ...

این سعید است که دوست دارد تو بدانی مدتی است نوشتنش بدجوور مریض است و گرنه دوست داشت هر لحظه بنوسید مریمم دوستت دارم ! وای چه حرف مبتذلی ! بابا اینجا میخایم از مشکلاتمون بنویسیم که دیگرون کمکون کنند نه اینکه ... بی خیال ! بازم می گم مریم خیلی دوست دارم !

مثل اینکه سعید پشیمون شده !!!!

سلام دوستان قبل از هر چیز ما( من و سعید ) رو به خاطر این همه کم کاری ببخشید باشه ؟؟؟ خب مرسی !!!
مثل اینکه البته اگر به کسی از جمله خود سعید نگید ......این سعید آقای ما از نوشتن مطالب داخل وب لاگ یا اصلا از این موضوع ( پیشنهادش به خودم رو میگم ) پشیمون شده ......
خب حرفی نیست اما ...یه خبر هم به ما میدادی آقا پسر گل !!!!
نه بابا شوخی کردم ....مطالب وب لاگ رو نمیدونم اما خب در مورد خودم فکر نمیکنم که پشیمون شده باشه.....
اما خب گذشته از شوخی ما هنوز مشکلاتمون سر جای خودشون هستند.....و از همه شما عزیزان برای کمک به این مشکلات یاری میطلبیم ......مریم

سلام.

اون یکی وبلاگ رو آپدیت کردم!   اینجا روکلیک کنید لطفا! مریم

آبروریزی کردی آقای بلاگ اسکای !!!

این بلاگ اسکای دوبار واقعا افتضاح به بار آورده!! یه بار که هک شد و این بار هم که ...! آقا اگه نمی تونید جمعش کنید!!! به هر حال امیدوارمآقایان به این سایت به چشم یک پروژه دانشجویی که هر چه بر سرش بیاید مهم نیست ! نگاه نکنند . ببینید سرویس دهنده های مشابه در دنیا چند بار در قرن از کار می افتند!!!
راستی دو روزه مریم با من صحبت نکرده !‌خیلی نگرانم.  خیلی !!!!  در ضمن زیر یک سقف شماره ۲ هم ساخت شد!! اگه می خواهید اونجا رو هم ببینید و بانظراتتون به ما کمک کنید لطفا اینجا رو کلیک کنید . کلی مطلب هم دست مریمه که ایشالله هر چه زودتر آنلاین شه و به مرور بفرسته روی وبلاگ. به هر حال الان فقط خواستم اعتراض کنم به بلاگاسکاییها و ابراز دلتنگی برای گل مریمم ! (سعید)

مریمم مرا ببخش اگر ...

بس که تو صحن چشم تو پر زدم
مریم من !‌بد جوری عاشق شدم
شاعری یعنی چه اسیره سعید !
اگه نباشی تو  می میـره سعید!
....

چگونه اتفاق افتاد ...

سلام . من (سعید ) و مریم توی یه مرکز آموزشی درس می خونیم! فقط همین! دو سه ترم قبل توی مرکز دختری رو دیدم که نمی دونم چرا فکر می گردم ارمنیه! برخلاف تمام دخترای دانشگاه این دختره برام مهم شده بود . اما جسارت اینو نداشتم برم باهاش صحبت کنم. من با خیلی ها توی موارد کاری و .. راحتم ، اما با او پیش نیومده بود. می دونید من خیلی سعی می کنم به بعضی مسائل پایبند باشم و خیلی می ترسیدم که نکنه اشتباه کنم. نمی دونم کی بود فهمیدم اسمش مریمه ! و جالبه بدونید که تا این اواخر فامیلیش رو هم نمی دونستم ! یه روز یه جریانی پیش اومد که من از مریم ایمیلش رو خواستم . مریم ایمیل رو به من داد ولی از بخت بد گمش کردم. می دونستم اولش آی دی اون مریم بود و اون روز توی یاهو تقریبا همه ایمیلهایی که اولشون مریم بود رو سرچ کردم ولی پیداش نکردم . خداییش این که مریم برا اون قضیه اومد سراغ من رو کار خدا می دونستم، حتی اگه اون خودش رو مقصر بدونه ! حتی اگه اون عمدا اومد سراغ من ! از شما چه پنهون مدتی بود برام خیلی مهم بود مریم چیکار می کنه! حواسم بهش بود و اون بی خیال !!! رفتارش و روحیه ش نسبت به ترمهای اول کلی عوض شده بود. از طریق ایمیل با مریم در تماس بودم ! راستش الان هیچی از اون قضایا یادم نیست . فقط می دونم که روز به روز علاقم به اون بیشتر می شد! دوست داشتم از من بخاد کاری براش انجام بدم ! که خوشبختانه یه دو مورد هم اینجوری شد! نمی دونم چی شد شروع کردیم کارت تبریک الکترونیکی برا هم فرستادن. خیلی دلم میخاست یه جورایی یه کارتهایی براش بفرستم که بدونه دوستش دارم ، اما نمی شد. همین جا بگم که من شخصا تو عمرم با هیچ دختر حوایی رابطه دوستانه و عاشقانه نداشتم و شاید تو این زمینه نیاز به داشتن تجربه بود! اما الحمدلله من نداشتم!!! فکر می کنم تا همین حالاش هم کلی سرتون درد اومده باشه . خب برا امروز بسه !!! راستی مااین وبلاگرو باز کردیم تا شما بیاید کمکمون کنید بتونیم با هم بریم زیر یه سقف عاشقانه و عاقلانه زندگی کنیم . پس تنهامون نذارید. سپاس

به به زندگی زیر بزرگترین و مجلل ترین سقف دنیا !!

ببینید من (سعید ) ترجیح می دادم اول شروع کنم بگم که چطوری شروع شد ! یعنی بگم من چور آدمی هستم و مریم چه جور آدمی . بگم که هنوز هیچ اتفاق خاصی نیافتاده و ما نه توی عشقمون (البته مریم می گه عشقت !!) شکست خوردیم و نه پیروز!!! اما خب مریم یه حرفی زد که نمی شد جواب نداد. مریم گفته بود تنها سقف مشترک ما آسمونه !‌خب چه باک ! مریم می ریم زیر بزرگ ترین سقف دنیا زندگی می کنیم !!
ببینید راستش خونواده مریم در شرایطی هستنند که از نظر مالی توی سطح بالاتری نسبت به ما زندگی می کنند و  مثلا دامادهشون جزؤ تجار بین المللی هستند و باباشون هم  الحمدلله از نظر مالی توپ ! و بابای مریم  معتقده که مریم باید همسر یه آدم خرپول بشه!  مریم میگه  که اونا محاله موافقت کنن و من اگه بخام مبارزه کنم خورد می شم. راستش من تصمیم خودم رو گرفتم و می خام مبارزه کنم ! یا خدا امید به تو صلاح تو !!