مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین


سلام از شنبه ای که 

سال ۱۴۰۳ آغاز شد....


فرصتی باشه از سال گذشته خواهم نوشت .....


سفر

رامسر

لاهیجان

انزلی

تالاب

قایق

رامسر نمدار...

من برای آخرین بار دلم میخواهد

عاشقت باشم و دیدار دلم میخواهد

دلم میخواهد

در تو زندانم و حبس تو کشیدن دارد

با من حرف آزادی نزن دار دلم میخواهد

سفری بی چمدان منتظر ماست چقدر

با تو یک رامسر نمدار دلم میخواهد

میل هم صحبتی با هیچکسم نیست امشب

ایهاالناس فقط یار دلم میخواهد

سفری بی چمدان منتظر ماست چقدر

با تو یک رامسر نمدار دلم میخواهد

میل هم صحبتی با هیچکسم نیست امشب

ایهاالناس فقط یار دلم میخواهد

آرزویم همه این که عاشقم باشی بود

قصد چشمان تو انگار فروپاشی بود

آمدم ساحل و دریا بکشم اما‌ داد

چشم تو بکرترین سوژه ی نقاشی بود

سفری بی چمدان منتظر ماست چقدر

با تو یک رامسر نمدار دلم میخواهد

میل هم صحبتی با هیچکسم نیست امشب

ایهاالناس فقط یار دلم میخواهد

سفری بی چمدان منتظر ماست چقدر

با تو یک رامسر نمدار دلم میخواهد

میل هم صحبتی با هیچکسم نیست امشب

ایهاالناس فقط یار دلم میخواهد

دخترک گل فروش...


در جهان موازی این روزهایم 

شاید 

دخترکی گل فروش باشم 

که 

هر روز با عشق و علاقه 

دسته گلهای زیبایی تقدیم 

کسانی می‌کنم که 

روی آن بنویسند


«تقدیم با عشق ....»



شاید جهان زمانی برای تحقق یک رویا به ما ندهد!



خدای من ....نشانه....


صبح تا چشمم رو باز کردم

گفتم امروز تا قبل از خواب 

یه نشانه میخوام ....

و بالاخره نشانه رو فرستاد.....


خدایا تو خوبی.



،چهار صبح!


تهران واقعا بی ترافیک .

جز 

من و تو 

و

خدا 


هیییچ کس نیست ...باور کن!







این داستان : پاداش


آشنایی با بعضی آدمها 

در زندگی ،حتما پاداش 

کار خوبی در زندگی تو 

بوده.......

 

.


خدایا عمیقا سپاسگزارم......


فرامرز اصلانی...خدایش بیامرزد ...به پاس یک دنیا خاطره.


میدونی دل اسیره

اسیره تا بمیره

میدونی بدون تو

دلم آروم نگیره

میدونی دل تنگ تو

نموده آهنگ تو

ولی بیهوده جوید

بسی بیهوده پوید

به من بگو بی وفا

حالا یار که هستی

خزان عمرم رسید

نو بهار که هستی

میخوام برم دور دورا

دلم طاقت نداره

دست غم تو داره

روزامو می شماره

میدونی دل اسیره

اسیره تا بمیره

میدونی بدون تو

دلم آروم نگیره

میدونی دل تنگ تو

نموده آهنگ تو

ولی بیهوده جوید

بسی بیهوده پوید

به من بگو بی وفا

حالا یار که هستی

خزان عمرم رسید

نو بهار که هستی

میخوام برم دور دورا

دلم طاقت نداره

دست غم تو داره

روزامو می شماره

میدونی دل اسیره

اسیره تا بمیره

میدونی بدون تو

دلم طاقت نگیره

میدونی دل تنگ تو

نموده آهنگ تو

ولی بیهوده جوید 

بسی بیهوده پوید...





هوای دل ...



وقتی قراره جایی بریم

چندین بار وضعیت هوا رو چک می‌کنیم 

که مناسب اونجا باشیم


پس چرا 

وقتی با آدمهای زندگیمون صحبت می کنیم 

هوای دلشون رو نداریم ؟

حداقل یه جوری حرف بزنیم 

که طرف بدونه حال و هوای دلش برامون مهمه.....


پ.ن : احساسات مهمه .










شعار!

سال ۱۴۰۳ «جهش تولید با مشارکت مردم» نام‌گذاری شد.